قاسم انوار

قاسم انوار

شمارهٔ ۱۲۲

۱

درد تو، که سرمایه ملک دو جهانست

المنة لله که مرا بر دل و جانست

۲

شهری همه بر آتش عشق تو کبابند

من نیز برآنم که همه شهر برآنست

۳

در حلقه گیسوی تو، کان مایه سوداست

هرجان که جوی قیمت خود دید گرانست

۴

یک لمعه ز رخسار تو در خانه کعبه است

یک تار سر زلف تو در دیر مغانست

۵

زآن روست که آنجا همه لبیک و نفیرست

زین موست که اینجا همه فریاد و فغانست

۶

گفتم که: بهرحال و بهروجه که دیدم

چون ماه شب چارده روی تو عیانست

۷

یک غمزه زد از ناز، بمن گفت که: قاسم

آنجا که عیانست چه حاجت ببیانست؟

تصاویر و صوت

کلیات قاسم انوار به کوشش سعید نفیسی - قاسم انوار - تصویر ۱۷۴

نظرات