قاسم انوار

قاسم انوار

شمارهٔ ۱۳۳

۱

دلم از شوق تو خونست و ندانم چونست

در درون شوق وصالت ز بیان بیرونست

۲

دیده گریان و جگر خسته و خاطر غمگین

سینه مجروح و دل آشفته و جان محزونست

۳

جمله ذرات سراسیمه و سرگردانند

بهوای تو، اگر لیلی، اگر مجنونست

۴

در دلم شوق تو هر روز فزون می گردد

دل شوریده من بین که چه روز افزونست؟

۵

همه در خاک سر کوی تو دید این دل مست

هرچه در خاصیت باد صبا مکنونست

۶

سرخی گونه ز وصل آمد و زردی ز فراق

غم عشقست که رنگش همه گوناگونست

۷

قاسمی، دولت وصلش بدعا خواهی یافت

باجابت نفس سوختگان مقرونست

تصاویر و صوت

کلیات قاسم انوار به کوشش سعید نفیسی - قاسم انوار - تصویر ۱۷۹

نظرات