
قاسم انوار
شمارهٔ ۱۳۵
۱
آفتابیست جمالت که جهان پرتو اوست
همه را از همه رو روی بدان روی نکوست
۲
تا جمال تو بدیدم خوش و خندان گشتم
همه شب ذکر دلم تا بسحر یا من هوست
۳
بنده از دیدن دیدار تو گشتم فربه
هر که دیدار ترا دید نگنجد در پوست
۴
تنم از درد بجان آمد و دل حیران شد
ساقیا باده بپیما که همه جا همه اوست
۵
گر ترا دیده تحقیق خدا بین باشد
گل و گلزار همو، دیده و دیدار هموست
۶
هرکجا عربده دایم و قایم بینی
بیقین دان که همو عربده و عربده جوست
۷
قاسمی، رو بخدا آر و رقیبان بگذار
دشمنانند بهم تا نرسد دوست بدوست
تصاویر و صوت

نظرات