
قاسم انوار
شمارهٔ ۱۳۹
۱
بیار جان طلب کار را بحضرت دوست
ببین که با همه ذرات کون رو در روست
۲
قلم برندی ما رفته است روز ازل
جزع چه سود کند؟ چون رقم چنین زد دوست
۳
مرا ز خم تو یک جرعه ای تمام بود
بیار رطل محبت، چه جای جام و سبوست؟
۴
بوصل ما چو رسیدی تو شاد و خرم باش
جهان و جان بعوض ده، که دولت نیکوست
۵
رقیب گفت که: از یار می کنم شکوه
رقیب قصه غلط کرد، ماجری با اوست
۶
ز پا فتاده ام، ای یار، یک نظر فرما
مرا ز جود تو، ای دوست، اینقدر مرجوست
۷
بطعنه گفت که: قاسم ز عشق توبه کند
طریق توبه ز عاشق رسم نانیکوست
نظرات