
قاسم انوار
شمارهٔ ۱۵۵
۱
هرچند اگر سرخ و سفیدست و سیاهست
فی الجمله همه جام شرابات الهست
۲
بر هیچ مکن تکیه و مگریز ز هر سو
کان شاه دل افروز ترا پشت و پناهست
۳
زهد و ورع و خرقه و سجاده و تسبیح
مقصود خدا آمد و این ها همه راهست
۴
یک سایه خورشید رخت تافت بعالم
عالم همه در سایه آن زلف سیاهست
۵
چون پرده پندار برافتاد ببینی :
ما مست خداییم و جهان جمله بماهست
۶
عالم همه در حیرت آن نور تجلیست
آن ماه چه ماه آمد و این شاه چه شاهست؟
۷
با یاد تو قاسم همه عمر بسر برد
بی یاد تو یک دم همه عمر تباهست
نظرات