
قاسم انوار
شمارهٔ ۱۷۰
۱
بخون آغشته ام، درمان من چیست؟
عجب آشفته ام، سامان من چیست؟
۲
مرا عشق آتشی در جان نهادست
چه می داند کسی در جان من چیست؟
۳
درین ره گرنه سرگردان یارم
سرشک لعل سرگردان من چیست؟
۴
مرا ساقی دمادم جام می داد
اگر مستی کنم تاوان من چیست؟
۵
قضا آشفته می دارد دلم را
نمی گویم قضا جنبان من چیست؟
۶
چو سکر من بتوفیق حبیبست
درین صورت بگو سکران من چیست؟
۷
دلم یغمای آن زلفست، اگر نه
همه شب ناله و افغان من چیست؟
۸
هزاران آیت از کان تا بشانست
بدان یاری که اندر شان من چیست؟
۹
قصور قاسمی را عفو فرما
چو دانایی که در امکان من چیست؟
نظرات