
قاسم انوار
شمارهٔ ۱۷۱
۱
آنکه دل بر دست و دارد قصد جان پیداست کیست
وآنکه رو بنمود و دل برد از میان پیداست کیست
۲
آنکه از هر ضرب شمشیرش دمادم میرسد
عاشقان را صد حیات جاودان پیداست کیست
۳
آنکه از روی حقیقت عاشق و معشوق اوست
در میان هر دو هم خود ترجمان پیداست کیست
۴
آنکه مشکلهای رمز عشق را بر عاشقان
می کند روشن بصد لطف بیان پیداست کیست
۵
هرکسی از شکر شکر لبش گوید سخن
در میان شاکران شیرین زبان پیداست کیست
۶
در حقیقت گرچه فرزندان عشقند این همه
ارشد اولاد و فخر دودمان پیداست کیست
۷
گر کسی کژ مژ رود، یعنی که جامی خورده ام
غرق خمهای شراب لامکان پیداست کیست
۸
هر دو عالم پر شد از نام و نشان یار و باز
در دو عالم یار بی نام و نشان پیداست کیست
۹
قاسمی در عشق رسوا شد بکام دشمنان
آنکه می نوشد بکام دوستان پیداست کیست
تصاویر و صوت

نظرات