
قاسم انوار
شمارهٔ ۱۷۳
۱
پیوسته دلم در غم آن یار گرامیست
جان و دل ما مایل آن مجلس سامیست
۲
ای دوست، اگر عارف راهی نخوری غم
درد دل ایام نصیب دل عامیست
۳
چون نام تو در نامه بدیدیم شکفتیم
جان و دل ما عاشق آن نامه نامیست
۴
هر دل که نشد در طلبش فانی مطلق
نه پیر هری باشد و نه احمد جامیست
۵
گر ملک دو عالم بتو بخشند، درین راه
هان تا نشوی غره که آن مایه خامیست
۶
در راه یقین زاهد و عابد همه خامند
گر عاشق صادق شوی آن وصف تمامیست
۷
قاسم، اگر آن خواجه شد، این میر، چه باشد؟
تو بنده ره باش، که کار تو غلامیست
نظرات