قاسم انوار

قاسم انوار

شمارهٔ ۱۸۰

۱

در بزم یار باده ناخوشگوار نیست

از وهم درگذر، که درین گنج مار نیست

۲

خاکم بباد داد غمش، طرفه حالتی

کز جور دوست بر دل مسکین غبار نیست

۳

ما درد یار را بدو عالم نمی دهیم

وندر دیار ما بجز از درد یار نیست

۴

در راه عاشقی، که دو عالم طفیل اوست

عشقست کار مرد ولی مرد کار نیست

۵

فیض حیوة می طلبی، یار مست باش

هر کس که یار مست نشد مست یار نیست

۶

در سکر عشق فخر و مباهات می کنم

زان ساقئی که باده او را خمار نیست

۷

قاسم چو غرق بحر سماعست، ای فقیه

از منع درگذر، که بدست اختیار نیست

تصاویر و صوت

نظرات