
قاسم انوار
شمارهٔ ۱۹۶
۱
از یار سفر کرده کسی را خبری نیست
کان ماه مسافر بهمه کوی و دری نیست
۲
مردانه قدم نه، خطری نیست درین راه
بر یار توکل کن، اگر هم خطری نیست
۳
آخر ز خطرهای طریقت چه شماری؟
در نه قدم، ارزانکه ترا هم جگری نیست
۴
در کوچه ما راست رو، ای دوست که آنجا
بالا شجری، دل حجری، لب شکری نیست
۵
زین بیش مگویید که: این عشق مورزید
ای ساده دلان، تیر قضا را سپری نیست
۶
بیچاره بماندیم درین دیر کهن سال
بیچاره شدن حیف، که چون چاره بری نیست
۷
تنها تو مرو، قاسم، در کوی حبیبان
چون در غلبه قاعده شور و شری نیست
نظرات