
قاسم انوار
شمارهٔ ۲۱۸
۱
ای دل، چو پیش آمد غمی، آن را فرج دان، نه حرج
برخوان به پیش صابران کالصبر مفتاح الفرج
۲
گر عاشقی آواره شو، گر صادقی بیچاره شو
گر صابری غمخواره شو، کالصبر مفتاح الفرج
۳
در راه باش و راه رو، درگاه و در بیگاه رو
در عصمت آن شاه رو، کالصبر مفتاح الفرج
۴
با غم بسازی هان و هان، تازنده مانی جاودان
در گوش جان خود بخوان: کالصبر مفتاح الفرج
۵
تا جان به جانان دادهایم، از هر دو عالم سادهایم
از بهر آن استادهایم، کالصبر مفتاح الفرج
۶
گر پیش آید زحمتی، بر جان خود نه منتی
از حق شناس این رحمتی: کالصبر مفتاح الفرج
۷
قاسم، اگر جان یافتی، از بوی جانان یافتی
در صبر پنهان یافتی، کالصبر مفتاح الفرج
نظرات