قاسم انوار

قاسم انوار

شمارهٔ ۲۴۰

۱

آن خواجه سر بشر ندارد

پیداست که رو بشر ندارد

۲

هر چندکه عالم و مطیعست

در صنف غزا سپر ندارد

۳

نگذشت ز علم و زهد هرگز

زیرا سر این سفر ندارد

۴

از شاخ شجر حدیث گوید

اما خبر از ثمر ندارد

۵

در بحر محاورست،چه سود؟

چون سود ز بحر بر ندارد

۶

در ظلمت جهل می رود راه

از نور یقین خبر ندارد

۷

در بحر فناست جان قاسم

جایی که ملک گذر ندارد

تصاویر و صوت

نظرات