
قاسم انوار
شمارهٔ ۲۴۴
۱
هر دلی در دو جهان چشم و چراغی دارد
دل ما در دو جهان بی تو فراغی دارد
۲
هیچ جانیست که بوی تو بدانجا نرسد
بشنود نکهت آن هر که دماغی دارد
۳
این همه قصه «احییت لکی اعراف » چیست؟
دوست از خلوت جان میل به باغی دارد
۴
باده ای دارد در خم صفا آن دلبر
هرکه را دید از آن باده ایاغی دارد
۵
ما شناسیم که: آن حال خیالست و محال
صوفی از صومعه گر بانگ کلاغی دارد
۶
سخن حق به همه کس نتوان گفت،اما
عارف آنست که او حسن بلاغی دارد
۷
برساند دل و جان رابه مقامات وصال
هرکه از عشق درین راه چراغی دارد
۸
به خدا زود به مقصود رساند جان را
دل، که از شیوه شوق تو الاغی دارد
۹
عاقبت از نظر لطف به مرهم برسد
دل قاسم،که ز سودای تو داغی دارد
تصاویر و صوت

نظرات