
قاسم انوار
شمارهٔ ۲۴۶
۱
جانم از دولت درد تو دوایی دارد
دلم از صیقل ذکر تو صفایی دارد
۲
هر کرارو بتو شدجنت جاویدان یافت
دوزخ آنجاست که رویی وریایی دارد
۳
عشق سلطان کریمست ولی مصلحتست
بر دل خسته اگر جور و جفایی دارد
۴
دوزخ افسردگی وظلمت جهلست مدام
جنت آنست که دل عشق وولایی دارد
۵
دلم از ظلمت تن نیک بجان آمده است
«جل ذکرک »،ز تو امید جلایی دارد
۶
عاشقی را که پریشان و مشوش بینی
دم انکار مزن، عشق و هوایی دارد
۷
گر اجابت کنی،ای دوست،نیاز دل و جان
قاسم سوخته دل رو بدعایی دارد
نظرات