
قاسم انوار
شمارهٔ ۲۴۸
۱
من رند خرابات مغانم چه توان کرد؟
آشفته و رسوای جهانم چه توان کرد؟
۲
با یاد سر زلف چو زنجیر تو دایم
در حلقه سودازدگانم چه توان کرد؟
۳
پیوسته مرا پیشه همینست که در عشق
نعره زنم و جامه درانم چه توان کرد؟
۴
ناصح خبری گوید و پیغام و نشانی
من بی خبر از نام و نشانم چه توان کرد؟
۵
من مست شرابم، چو چنینم چه توان گفت؟
من رند خرابم، چو چنانم چه توان کرد؟
۶
واعظ دهدم وعده دیدار بفردا
این قصه شنیدن نتوانم، چه توان کرد؟
۷
بر مذهب عشقست دل قاسم مسکین
چون خوشتر ازین راه ندانم چه توان کرد؟
تصاویر و صوت

نظرات