
قاسم انوار
شمارهٔ ۲۷۳
۱
باز دست عشق عقلم را گریبان میکشد
باز جان سوی حریم عز سلطان میکشد
۲
باز در خم خانه وحدت ز جام معرفت
روح پاکم جرعه ها چون بحر عمان میکشد
۳
باز جوهرهای عرفان راز گنج «کنت کنز»
لطف محبوب ازل در رشته جان میکشد
۴
با وجود ملک معنی هر زمان خط عدم
کلک همت بر سواد ملک خاقان میکشد
۵
باز بر دیوان بی باکی ذل و جرم من
دست لطف لایزالی کلک غفران میکشد
۶
باز از صف نعال پاس فضل لایزال
جان ما را بر سریر صدر انسان میکشد
۷
در سرای وصل جانان قاسمی را بار داد
زانکه دیرست او که بر دل بار هجران میکشد
نظرات