
قاسم انوار
شمارهٔ ۲۸۳
۱
شاد باش،ای دل من،نوبت دیدار آمد
سرنگهدار،که آن مونس دلدار آمد
۲
یار از خلوت جان جانب بازار رسید
گل بقنطار شد و مشک بخروار آمد
۳
هر که او وصل ترایافت بجان خواهان شد
و آنکه هجران ترا دید بزنهار آمد
۴
ای دل، ای دل، چه نشستی؟منشین،در رقص آی
صبح صادق بدمید،آن بت عیار آمد
۵
هر که رخسار ترا دید مسلمان شد باز
وآنکه گیسوی ترا در صف کفار آمد
۶
دل آن خواجه،که انکار حقیقت می کرد
روی زیبای ترا دید باقرار آمد
۷
سخن سر حقیقت بزبانها افتاد
دوست از خلوت جان جانب بازار آمد
۸
دل،که او منکر زنار و چلیپا می بود
دید زلفین ترا،عاشق زنار آمد
۹
هر که زلفین ترا دید دو عالم بفروخت
قاسمس روی ترا دید خریدار آمد
نظرات