قاسم انوار

قاسم انوار

شمارهٔ ۲۸۸

۱

چون ماه نو از مشرق انوار برآمد

فریاد ز اسلام وز کفار برآمد

۲

حسنت سخنی گفت بگلذار و ریاحین

ریحان بخجالت شد و گل زار بر آمد

۳

عشق تو چو افتاد بسر حلقه مستان

از حلقه مستان همه انوار برآمد

۴

شوقت گذری کرد بکاشانه رندان

«صدق » ز دل مست و ز هشیار برآمد

۵

شادند جهانی و چه گویم که چه شادند؟

زین مشغله کز که گل فخار بر آمد

۶

زین پیش دو عالم همه ز اغیار تهی بود

چون کرد ظهور این همه اظهار برآمد

۷

گفتند که:قاسم طلب وصل تو دارد

در حال و زمان لمعه دیدار برآمد

تصاویر و صوت

نظرات