
قاسم انوار
شمارهٔ ۲۹۴
۱
چنانکه چشم تو در غمزه دلبری داند
سواد زلف سیاهت ستمگری داند
۲
ز لطف نرگس مستت نشان تواند داد
دلی که سحر مبین در مبصری داند
۳
بصد روان لبت،ای ماهروی،دشنامی
کجا فرو شد؟ اگر حرص مشتری داند
۴
فدای چشم توصد جان و دل،که در شوخی
هزار شعبده از عین دلبری داند
۵
ز سوز عشق چنانست دل، که سربازی
بپیش تیغ غمت کار سرسری داند
۶
هزار دل برباید بطرفة العینی
چنانکه نرگس شوخ تو ساحری داند
۷
حدیث وصف رخت همچو قاسمی گوید
بوجه احسن،اگر کس سخنوری داند
نظرات