
قاسم انوار
شمارهٔ ۳۱۱
۱
دل آینه صورت و معنیست عجب بود
کان شاهدما روی درین آینه ننمود
۲
نه نه، چو صفا نبود هرگز ننماید
در آینه جان صفت شاهد و مشهود
۳
در راه تو عشاق سر از پای ندانند
ای دولت عشاق،زهی مقصد و مقصود
۴
حاجی ز ره کعبه پشیمان شد و برگشت
چون باده نپیمود ره بادیه پیمود
۵
واعظ،بس از این قصه،که هرگز نستانند
در دار عیار دل ما قلب زراندود
۶
دیگر سخن ازشمع وزپروانه مگویید
با زاهد ما، چون نه ایازست و نه محمود
۷
در راه غمت قاسم بیچاره شب و روز
اندر طلبت دربدر و کوی بکو بود
نظرات