
قاسم انوار
شمارهٔ ۳۲۰
۱
فتنه در خواب قیامت خفته بود
چشم بیدار تو خوابش در ربود
۲
تا چو گل از پرده بیرون آمدی
در گلستان عام شد بانگ سرود
۳
بر سر بازار جان مست آمدی
مست حیرت ماند جانها در شهود
۴
آب رحمت ریختی در جام ما
تابهر جانب برآمد بانگ رود
۵
آفتاب عالم آرا جلوه کرد
منبسط شد در جهان ظل ودود
۶
شور و غوغا عام شد در کاینات
تا نقاب از چهره معنی گشود
۷
گر خطایی رفت بازآ از کرم
قاسمی باز آمدست از هرچه بود
نظرات