
قاسم انوار
شمارهٔ ۳۲۱
۱
فرو ریختی باز در جام جود
بعمدا شرابی که هوشم ربود
۲
ازین جام تا جرعه ای خورده ام
سرم در سجودست و جان در شهود
۳
درین جام دیدم بعین الیقین
نمودست غیر تو، یعنی نبود
۴
چه غیر و کجا غیر و کو نقش غیر؟
«سوی الله والله مافی الوجود»
۵
دلم سوخت در عشق و من ساختم
درین سوختن ساختن داشت سود
۶
ببین سوز و سازش که چون ساختست
تنم را چو چنگ و دلم را چو عود؟
۷
گشادست قاسم زبان را به لاف
چو ساقی سر خم وحدت گشود
نظرات