
قاسم انوار
شمارهٔ ۳۶۰
۱
گدایی می کنم زان یار دلبر
گهی بر بام باشم، گاه بر در
۲
مرا دل با خراباتست دایم
چه گویم قصه محراب و منبر؟
۳
نسیم زلف مشکین تو سازد
دماغ جان مشتاقان معطر
۴
اگر حلاج وار از سر نترسی
تو هم منصور باشی، هم مظفر
۵
غلام حضرت یارم، که باشد
غلام رای او خورشید انوار
۶
قلندر باش، اگر همراه عشقی
قلندر را حریفش هم قلندر
۷
حدیث عشق گوید جان قاسم
در آن وقتی که جان آید بخنجر
تصاویر و صوت

نظرات