قاسم انوار

قاسم انوار

شمارهٔ ۳۶۱

۱

هله! ای دوست بیا باده بخور، غصه مخور

هر که او باده نخوردست از این کوچه بدر

۲

عشق ما را بخرابات حقایق برساند

این چنین عشق ندیدیم در اطوار بشر

۳

بیش از این منتظر یار بغفلت منشین

جهد آن کن که در این راه شوی ز اهل نظر

۴

دلم از دست ببردی و ز پا افتادم

تو همه حیرت جان آمدی و رشک قمر

۵

من ندیدم چو تو محبوب بدین غایت حسن

از کجا میرسی، ای دوست، چنین تازه و تر؟

۶

هر که او روی ترا دید دلش خرم شد

نگزیند بهمه ملک جهان یار دگر

۷

عشق در خانه جان آمد و قاسم می گفت:

نرود تا نکند خانه ما زیر و زبر

تصاویر و صوت

نظرات