
قاسم انوار
شمارهٔ ۳۹۱
۱
دلم در عشق ناپرواست امروز
ز جانان در سرم سوداست امروز
۲
گدایان را ازین معنی خبر نیست
که: سلطان جهان با ماست امروز
۳
ز انوار تجلی جمالش
جهان پر شور و پر غوغاست امروز
۴
دویی را از میان برداشت محبوب
دل از کون و مکان یکتاست امروز
۵
ندارد خاطرم پروای اغیار
که چون پروانه ناپرواست امروز
۶
درین بودم که: قاسم را چه شد حال؟
که گم گشتست و ناپیداست امروز
۷
خطاب آمد که: آن حیران مسکین
میان بحر غرق ماست امروز
نظرات