قاسم انوار

قاسم انوار

شمارهٔ ۴۰۸

۱

بآرزوی تو در خاک می روم، در خاک

بجست و جوی تو از خاک برجهم چالاک

۲

جهان بگشتم و آفاق را سفر کردم

ندیده ام بجمال تو از سمک بسماک

۳

اگر دمی نظری جانب من اندازی

گذر کنم بزمانی ز انجم و افلاک

۴

بحال خود نظری کن، که جان جانهایی

تویی خلاصه تقدیر و زبده لولاک

۵

چسان لطیف و ظریفی، که از لطافت و حسن

قدم بکلبه احزان من نهی، حاشاک!

۶

تو روح پاکی، اگر حرص و آز بگذاری

بجان پاک تو سوگند می خورم زر پاک

۷

جهان پرست ز نور خدای عز و جل

ولیک دیده اعمش نمی کند ادراک

۸

تو شاه عشقی، اگر خویشتن نگه داری

که گفته اند که: «الله وال من والاک »

۹

بقاسمی نظری کن، که نیک حیرانست

«اله ارض و سمائی و لا اله سواک »

تصاویر و صوت

نظرات