
قاسم انوار
شمارهٔ ۴۱۰
۱
رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه چاک
با دولت غم تو ز فکر جهان چه باک؟
۲
بی باک می رود دل ما در ره فنا
چون شوق غالبست، چه اندیشه از هلاک؟
۳
جان مست حیرتست، که حسنیست دلفریب
دل غرق مستیست، که عشقیست خشمناک
۴
صد لاله زار عشق ز خاکسترم دمید
تا سوختم ز آتش سودای یار پاک
۵
بعد از وفات من چو بخاکم گذر کنی
بیرون کنم بهجر تو سر از درون خاک
۶
مستان جام عشق تو بودند عقل و دین
زان پیشتر که باده و انگور بود و تاک
۷
قاسم ببوی مهر تو زنده است در جهان
یا غایة الامانی، یا مهجتی فداک »!
تصاویر و صوت

نظرات