قاسم انوار

قاسم انوار

شمارهٔ ۴۱۵

۱

بلبل آشفته حال، از سرمستی بنال

موسم هجران گذشت، نوبت وصلست و حال

۲

بلبل شوریده دل، شور و شغب را بهل

جلوه گلزار بین، در گذر از قیل و قال

۳

گر همگی آتشی، لیک بدو کی رسی؟

پای تو اندر وحل، عقل تو اندر محال

۴

گل بمیان حجاب از همگان فارغست

حال برین صورتست، بلبل بیدل، بنال

۵

عشق بفرخنده فال، داد بوجه کمال

شوق مرا لم یزل، حسن ترا لایزال

۶

رحمت حق بر رحیم، فرض بود، ای سلیم

چونکه دلت شد جمیل، یار نماید جمال

۷

قاسمی، افتاده باش، در طلبش ساده باش

کی رسی اندر وصال؟ تا نزنی پر و بال

تصاویر و صوت

نظرات