
قاسم انوار
شمارهٔ ۴۲۰
۱
خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معقول؟
بدوست راه نبردی، مگو حدیث فضول
۲
ز آفتاب جهانتاب عشق گرم شدیم
فراغتیم ز عالم، چه جای رد و قبول؟
۳
سخن ز ممکن و محدث مگو، ز واجب گو
حدیث فرع نگویند عارفان اصول
۴
اگر چه کشته تیغ توام، ولی در حشر
چه شکرها که بگوید ز قاتل این مقتول!
۵
بدان که علت غایی تویی، ز ملک و ملک
که اهل حق ز حقیقت نکرده اند عدول
۶
خدای را، که ز واعظ سؤال فرمایید
که: با کراهت الحان چرا کنی مرغول؟
۷
هزار جان و دل قاسمی فدای تو باد
که مست جام هوای تو شد نفوس و عقول
تصاویر و صوت

نظرات