
قاسم انوار
شمارهٔ ۴۳۳
۱
اگر بر خاک کویت گرد گردم
یقین کز خاک کویت برنگردم
۲
ز بیم هجر و از فکر جدایی
همه شب تا سحر با آه و دردم
۳
نشاید عشق پنهان داشت از خلق
گواهی میدهد رخسار زردم
۴
ز صهبای فنا جانم شود مست
اگر صحرای هستی در نوردم
۵
ره عاشق بجز راه فنا نیست
ازین هیبت نمی شاید زدن دم
۶
صفت هایت صفت های خداییست
چه جای قصه حوا و آدم؟
۷
دو عالم باخت قاسم در زمانی
ازین معنی همی خوانند رندم
نظرات