
قاسم انوار
شمارهٔ ۴۶۶
۱
در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم
جز روی خوشت مشرق انوار ندیدیم
۲
بردیم ببازار جهان گرامی
غیر از غم عشق تو خریدار ندیدیم
۳
مطلوب کسی نیست بغیر از تو درین راه
وین طرفه که غیر تو طلب کار ندیدیم
۴
از ظلمت و از نور گذشتیم بیک بار
غیر از تو کسی عالم اسرار ندیدیم
۵
بردار تو منصور عجب گفت که: هیهات؟
دیار بغیر از تو درین دار ندیدیم
۶
در صومعه و دیر مغان هیچ کسی را
بی یاد تو در خرقه و زنار ندیدیم
۷
خود کشته ای قاسم را، خود تعزیه داری
ای یار، بعیاری تو یار ندیدیم
نظرات