
قاسم انوار
شمارهٔ ۴۹۱
۱
به فضل و رحمت و توفیق ذوالمن
مرا هر ذره خورشیدیست روشن
۲
به غایت روشن و خوب و لطیفی
ولیکن بیوفایی، گفت: «سن سن »
۳
من از بوی تو و خوی رقیبان
گهی در گلشنم، گاهی به گلخن
۴
اسیر توست، اگر عقل است، اگر دین
غلام توست، اگر جانست، اگر تن
۵
چه گویم شرح اوصاف کمالت؟
تویی هادی جان و مهدی تن
۶
مقرر کرده این عشق دلافروز
برای هر یکی کاری معین
۷
کمال زاهدان زهد است و تقوی
کمال عاشقان عشق مبرهن
۸
اگر خواهی کمال ذوق عرفان
نهال جهل را از بیخ برکن
۹
اگر قاسم حجاب از راه برداشت
تجلی آیدش از بام و برزن
نظرات