قاسم انوار

قاسم انوار

شمارهٔ ۴۹۵

۱

طالبانی که اسیرند درین حبس بدن

عیسی جان نشناسد ز گهواره تن

۲

آینه گفت ترا: زشت و سیه رویی داشت

بر رخ خویش زن، ای دوست، بر آیینه مزن

۳

چشم حق بین بجز از حضرت حق هیچ ندید

نه باول، نه بآخر، نه بسر، نی بعلن

۴

نغمه بلبل سرمست بیان عشقست

چو از این درگذری حقبق زاغست و زغن

۵

راه حق شیوه تحقیق و عیانست، ای دل

نتوان راه خدا رفت بتقلید و بظن

۶

از قضا عشق تو ناگاه کمینی بگشاد

دل من برد بغارت، دل من، وا دل من!

۷

قاسم از پیر مغان رطل گران می طلبد

اگر از باده نابست، گر از دردی دن

تصاویر و صوت

نظرات