
قاسم انوار
شمارهٔ ۴۹۹
۱
ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیان
ما توبها شکستیم، جامی بیار پنهان
۲
ای آرزوی جانها، ای راحت روانها
یک دم بیا و بنشین، جامی بده و بستان
۳
جامی دو سه بما ده، دل را ز غم رها ده
ای چشم پرفریبت سر خیل ترکتازان
۴
زنهار! تانبازی منصوبه تصرف
کین جاست غرقه در خون جان و دل عزیزان
۵
ای جان جان جانان، ای روح و راحت جان
ما را ز خویش بستان، زان غمزه های فتان
۶
ما خوار و زار ماندیم، در انتظار ماندیم
یا برقعی برافگن، یا زلف را برافشان
۷
قاسم چگونه گوید اوصاف حسن رویت؟
ماهیست در ثریا، لعلیست در بدخشان
نظرات