قاسم انوار

قاسم انوار

شمارهٔ ۵۰۳

۱

با هیچ رسید این صفت باده فروشان

دایم ز سر سود شود مایه گریزان

۲

تا کش ز چه باشد؟ مگر از باغ بهشتست؟

خنبش چه مقامست؟ بگو :روضه رضوان

۳

اندر ته خم چیست، بگو: دردی دردست

خشت سر خم چیست؟ بگو: لعل بدخشان

۴

هرکس که خورد باده کند عربده آغاز

و آن کس که نخوردست طلب کار و خروشان

۵

در باده فروشی در می حاصل ما نیست

جز نعره و فریاد و خروشیدن مستان

۶

از سود و زیان غلغل مستانه تمامست

خوش نعره مستانه! خوشا حالت رندان!

۷

خنبش بلقب گفتم و سرپوش بدان خم

نی خم سفالینه، بگو لجه عمان

۸

ای جان، همه هشیاری تو غایت بعدست

تا مست نگردی نشود کار تو آسان

۹

هان! تا ننهی پای درین راه بغفلت

چون غرقه بخونند درین کوچه دلیران

۱۰

هر روز ز روی دگرم روی نماید

پس شانه زند زلف که شانست درین شان

۱۱

قاسم، هم مردان خدا مست خموشند

هان! تا نکنی غلغله در بزم خموشان

تصاویر و صوت

نظرات