
قاسم انوار
شمارهٔ ۵۲۷
۱
گفت حق: «کل من علیها فان »
بفنا راضیم برغبت جان
۲
مشکل «کان » ز «شان » شود روشن
مشکل «شان » ز جان الله خوان
۳
مست شوقم ز عشق شورانگیز
چو برقصست ازو زمین و زمان
۴
گفت طیفور: «اعظم الشانی »
که چنینست شأن سرمستان
۵
جمله ذرات کون می گویند
داستان ترا بصد دستان
۶
گر بود دل، عیان توان دیدن
نور حق را ز ظلمت حدثان
۷
زاهد و روزه و نماز و بهشت
ما و معشوق و عشق جان در جان
۸
ره بتوحید چون توانی برد؟
عین او را ندیده در اعیان
۹
پرده بردار، تا شود فی الحال
در چنین عید قاسمی قربان
تصاویر و صوت

نظرات