
قاسم انوار
شمارهٔ ۵۴۷
۱
دل آشفته دارم، چشم پر خون
تنم عورست و جانم گنج قارون
۲
بجانان آشنا شو، تا ببینی
میان گنج جان گنج فریدون
۳
ز عالم فتنه برخیزد بیک بار
چو بر دوش افگنی آن زلف میگون
۴
دلم آشفته گردد، عقل حیران
بدامانم بریزد اشک گلگون
۵
مراد عاشقان آن روی نیکوست
که هرچند روز افزون روزی افزون
۶
کسی کو مست آن دیدار باشد
چه جای باده نابست و افیون؟
۷
دعای قاسمی دیدار یارست
بتشریف اجابت باد مقرون!
نظرات