
قاسم انوار
شمارهٔ ۵۶۲
۱
ای ساقی جان بخش ما،یک لحظه ما را بازجو
بحرست جام جان ما،ما را ز طرف جو مجو
۲
ناصح قیامت می کند در وعظ و ما حیرت زده
بس فارغیم از قول او، گو: هر چه می خواهی بگو
۳
ای ناصح، آخر تا بکی ما را ملامت می کنی؟
کس را بعالم غیر ما سنگی نیامد بر سبو
۴
دارد دلم دریوزه ای، بر خاک کویش بوسه ای
کز خاک کوی او شود روی مرا صد آبرو
۵
گفتم:«سیورم من سنی » گفتا :نه سانیر سن منی
گفتا: دو چشم روشنی: ای ترک مست تندخو
۶
ای ساقی باقی ما، جامی بمستان کن عطا
چون پیش ارباب صفا عالم نیرزد یک تسو
۷
آنجا که حق تنها بود، مستی ما یغما بود
قاسم، دگر چیزی مجو، چون یافتی او را به او
نظرات