
قاسم انوار
شمارهٔ ۵۶۵
۱
زان نکهت مشکین،که همی آید از آن سو
تا فانی مطلق نشوی دل نبرد بو
۲
چون مست شدی مسکن جان، لجه دریاست
هشیار شدی، جانب بحر آ، ز لب جو
۳
آن ماه جهان از همه رو ظاهر و پیداست
چون فاخته تا چند زنی نعره که: کو،کو؟
۴
گر یار ندیدیدی، بطلب در همه جایی
تا یار نبینی نشود کار تو نیکو
۵
میزان خدا عقل شریفست درین راه
گر تو سبک آیی نبود عیب ترازو
۶
من عاشق آن روی دل افروزم و حیران
زاهد دهدم توبه ز روی تو،زهی رو!
۷
قاسم، دل و جان ره نبرد جانب مقصود
تا نشنود از لطف ازل بانگ «تعالوا»!
تصاویر و صوت

نظرات