قاسم انوار

قاسم انوار

شمارهٔ ۵۸۳

۱

ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته

جان ز شوق تو کله بر آسمان انداخته

۲

یک سخن گفته زر از خویشتن با بلبلان

شور و غوغا در زمین و در زمان انداخته

۳

هر زمان از عشق رویت عقل در شور آمده

جان و دل را در محیط بی کران انداخته

۴

ارغوان را گفته: وصل ما بیابی، غم مخور

زین حکایت صد عرق بر ارغوان انداخته

۵

قعر دریای کمال از ناگهان موجی زده

مستعین را در مقام مستعان انداخته

۶

بی نشانست آن حبیب، اما برای بازیافت

صد حدیث با نشان در بی نشان انداخته

۷

یک کرشمه کرده با خود از برای خویشتن

قاسمی را در بلای جاودان انداخته

تصاویر و صوت

نظرات