
قاسم انوار
شمارهٔ ۶۲۱
۱
روی دل را بسوی جان داری
وین حکایت ز جهان نهان داری
۲
رو، مقلد مباش در ره عشق
که عیان در پی عیان داری
۳
هله! ای روح، از هوا و هوس
که ره شاه با نشان داری
۴
اندرین ره، که شیر مردانند
روبهی گر تو فکر جان داری
۵
دل ز مستان راه بر نکنی
اگر از باده سر گران داری
۶
سخن عقل ظاهری مشنو
اگر از عشق ترجمان داری
۷
قاسمی، شادمان و خرم باش
یاد ما در میان جان داری
نظرات