
قاسم انوار
شمارهٔ ۶۲۶
۱
میسرت نشود عاشقی و مستوری
بوصل راه نیابی، بوصف مغروری
۲
اگرچه قبله شهری، ازین حدیث ملاف
که این سخن ز تو دورست و تو ازین دوری
۳
بعشق راه نیابی، بگنج و مال و منال
اگر بگنج فریدون و جاه فغفوری
۴
چو آفتاب رخ یار در جهان پیداست
ولیک سد عظیمست علت کوری
۵
رسید نعمت و عشرت، رسید دولت و جاه
که: میخورید عزیزان ولی بدستوری
۶
مرا بقرب جناب تو آشنایی ده
بجان دوست، که آشفته ام ز مهجوری
۷
بیار ساقی جانها، که قاسمی تشنه است
شراب ناب «انا الحق » ز جام منصوری
نظرات