
قاسم انوار
شمارهٔ ۶۳۲
۱
من عشقم و عشق من چه پرسی؟
جانم همگی، ز تن چه پرسی؟
۲
از سر تا پای محو یارم
اینست سخن، سخن چه پرسی؟
۳
از پرتو آفتاب حسنش
کارم همه شد حسن، چه پرسی؟
۴
پروای مدیح دوست هم نیست
از دشمن طعنه زن چه پرسی؟
۵
از غمزه یار فتنه برخاست
زان غمزه پر فتن چه پرسی؟
۶
ذرات وجود مست عشقند
از باده ذوالمنن چه پرسی؟
۷
قاسم، که فنا شدست، از وی
افسانه ما و من چه پرسی؟
نظرات