
قاسم انوار
شمارهٔ ۶۶۹
۱
سخن در سر عاشق کمترک گوی
درین میدان نمی شاید زدن گوی
۲
سر مویی نمیدانی ز اسرار
ز تو گر هست باقی یک سر موی
۳
مسلمان نیست هر جانی، که دایم
نه با روی تو دارد روی در روی
۴
حقیقت قطره ای بودم از آن بحر
کنون دریا شدم، کم جونم از جوی
۵
اگر تو شمع جانی در حقیقت
چو پروانه سخن از شمع میگوی
۶
سر از پا ساز در راه طلب چست
اگر آن یار را جویی چنین جوی
۷
زمانی، قاسم، از جستن میآسای
مدام اندر طلب می پوی و می موی
نظرات