قاسم انوار

قاسم انوار

شمارهٔ ۶۷۸

۱

دل ما بغمزه بردی، رخ مه نمی نمایی

بکجات جویم، ای جان، ز که پرسمت؟ کجایی؟

۲

بگشا نقاب و آن رو بنما بما،که ما را

بلب آمدست جانها ز مرارت جدایی

۳

بنماند جانم از درد و بماند تاا قیامت

بمن اسم جان سپردن،بتو رسم دلربایی

۴

نه چنان خراب و مستم،که توان مرا کشیدن

ز طریق عشق و رندی،بصلاح و پارسایی

۵

نفسی نقاب بگشا:دل و دین ببر بغارت

که دمی خلاص یابم ز غم منی و مایی

۶

من اگر جفاست کارم، بتو بس امیدوارم

بجز از تو کس ندارم، که تو معدن وفایی

۷

ز سر نیاز گفتم که :گدای تست جانم

بکرشمه گفت :قاسم،تو گدای پادشایی

تصاویر و صوت

کلیات قاسم انوار به کوشش سعید نفیسی - قاسم انوار - تصویر ۴۳۷

نظرات