
قاسم انوار
شمارهٔ ۸۰
۱
دلدار یار ماست، غمش غمگسار ماست
در غار وحدتیم و همو یار غار ماست
۲
ما شیر شرزه ایم درین عرصه وجود
گرگی که اندرین گله بینی ماست
۳
در ما دگر بچشم حقارت نظر مکن
ما انتظار دوست، جهان انتظار شکار ماست
۴
در آتش فراق بیک بار سوختیم
شمع رخت کجاست؟ که شب زنده دار ماست
۵
غم می خوریم و هیچ شکایت نمی کنیم
ما را چه غم ز غم؟ که غمت غمگسار ماست
۶
بی گلشن وصال تو سرسبز نیستیم
بنمای آن جمال، که باغ و بهار ماست
۷
گفتم که: کیست قاسمی؟ ای آرزوی جان
گفتند: عاشقیست که زار و نزار ماست
نظرات