
قاسم انوار
شمارهٔ ۹۵
۱
از هرچه هست ذکر جمال تو خوشترست
حسن تو مظهر آمد و عشاق مظهرست
۲
هرجا که باد بوی تو آرد بعاشقان
جانها فدای رایحه روح پرورست
۳
در آرزوی روی تو آریم زیر پا
از فرط اشتیاق، اگر بحر، اگر برست
۴
ذرات در هوای تو در رقص حیرتند
اما سماع عشق ترا شور دیگرست
۵
چندین مگو، که لاف کرامات و جام می
عزت نگاهدار، که این سر از آن سرست
۶
زاهد که دم ز حور و قصور جنان زند
لاغر شکار ماست، اگر خود غضنفرست
۷
با ساکنان دیر و صوامع بگو که: کار
بر صورتی که هست همان شیوه در خورست
۸
تا چند طعنه بر سخن عاشقان زنی؟
دل جمع دار، کین سخن از جای دیگرست
۹
قاسم، عنایتیست درین راه هرچه هست
جرات نمود زاهد و چون حلقه بر درست
نظرات