
قاسم انوار
شمارهٔ ۹۶
۱
اگر در مغز، اگر در پوست یارست
بهرجایی که هست آن یار غارست
۲
ترا، گر روی دل با روی حق نیست
بهر رو از همه رو شرمسارست
۳
دلا، گر عاشقی بگذار و بگذر
که عاقل در میان گیر و دارست
۴
اگر تو نقش خوانی، نقش بر خوان
همه عالم پر از نقش و نگارست
۵
مگو اسرار حق با نفس جاهل
که نه اهل نظر اهل نظارست
۶
ز خود بیرون مرو، تا گم نگردی
که آن یار گرامی در دیارست
۷
مرا هرکس که بیند مست گوید
که: قاسم مست چشم پرخمارست
تصاویر و صوت

نظرات