
قصاب کاشانی
شمارهٔ ۱۱۰
۱
نگاهم چون دچار عارض آن دلربا گردد
حیا از هر دو جانب سدّ راه مدعا گردد
۲
ز خود محروم و از خلق جهان بیگانه میماند
کسی چون آشنای آن بت دیرآشنا گردد
۳
ز زنگ کینه صیقل دادهام دل را و میدانم
که این آیینه چون روشن شود گیتینما گردد
۴
ز نار عشق از بس استخوانم سوخت میدانم
که آخر پیکرم مردود درگاه هما گردد
۵
عبیرآلود دیگر از سر کوی که میآید
که میخواهد غبارم باز بر گرد صبا گردد
۶
تواند جانفشانی کرد پیش شمع رخسارش
سبکروحی که چون پروانه بی برگ و نوا گردد
۷
ز جان گر بگذرد واصل به جانان میتواند شد
به مطلب میرسد قصاب اگر بیمدعا گردد
تصاویر و صوت


نظرات