قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

شمارهٔ ۱۱۳

۱

گاه آبادم نماید گاه ویرانم کند

چرخ سرگردان نمی‌دانم چه با جانم کند

۲

طعمه مور ضعیف‌ام عاقبت در زیر خاک

گر به روی تخت هم‌دوش سلیمانم کند

۳

گاه بر صدرم نشاند گاه اندازد به خاک

گاه حیرانم گذارد گاه قربانم کند

۴

خرقه و سجاده بر من سدّ راه وحدت است

کو جنونی کز لباس شید عریانم کند

۵

از تغافل‌های چشمت در خمار افتاده‌ام

با نگاهت گو که باز از ناز مستانم کند

۶

کارم از حد رفت کو شوخی که بنماید به من

گوشه چشمی که چون آیینه حیرانم کند

۷

مادر ایام ای قصاب دائم می‌دهد

خون به جای شیر چون خواهد که مهمانم کند

تصاویر و صوت

نظرات